THE 2-MINUTE RULE FOR داستان های واقعی

The 2-Minute Rule for داستان های واقعی

The 2-Minute Rule for داستان های واقعی

Blog Article

پرونده شبح گرین بریر، همچنین یک سابقه تاریخی ایجاد کرد. به عبارت دیگر، این تنها مورد مستند محکومیتی است که بر اساس شهادت یک روح انجام شده است.

برخی تصور می‌کنند که خدمه پس از نوشیدن مقداری الکل شورش کرده‌اند، اما هیچ نشانه‌ای از خشونت وجود ندارد. برخی دیگر معتقد بودند دزدان دریایی به کشتی یورش بردند، اما هیچ چیز با ارزشی گم نشده بود.

کلاه نداشتند و موهای بلند و بور آنها در برابر باد همچون قاصدک به رقص در آمده بود همگی لباس متحد الشکل داشتند که پارچه ای لچکی از کمر تا میان پاهای خود بسته بودند . به نظر میرسید از لحاظ قد و قامت از ما ریزتر هستند بیشتر به آدم کوتوله های ریز نقش میماندند. ما با دیدن آن منظره وحشت انگیز از یکدیگر میپرسیدیم آنها چه چیزی ممکن است باشند چون برای اولین باری بود که چنین موجودات عجیبی میدیدیم نه شبهاهتی به حیوانات داشتند و نه ما تا آن روز حیوانی را که چنین البسه هایی عجیب و نامتارفی که بر تن کنند را ندیده بودیم و نه وقت رقص و پایکوبی بود و مهم تر از همه اینکه با انسانها خیلی فرق داشتند .
راستان نامه
میهمانان در اوایل سال ۲۰۱۳ ناگهان چنان فشار کم آب را تجربه کردند که مدیریت هتل به‌سرعت زیرساخت‌هایشان را بررسی کرد.

سر و کله‌ی قاتل استیت در سال ۱۹۷۰ در کالیفرنیا پیدا شد. او یک قاتل سریالی و متجاوز بود که از شیوه‌ای یکسان برای انتخاب و حمله به قربانیانش استفاده می‌کرد. 

اون توی مدرسه خیلی خوب درس نمی خوند، بنابراین والدینش به اون گفتن که اگه نمراتش بهتر شه، به عنوان پاداش براش عروسک جدیدی میخرن.

اعضای این خانواده با شلیک گلوله‌های پی‌درپی در تخت‌خواب‌هایشان به قتل می‌رسند و نامشان بر سر زبان‌ها می‌افتد. 

وبلاگ طاقچه محلی است برای نوشتن درباره کتاب. اینجا حوالی کتاب‌ها پرسه می زنیم و با هم درباره کتاب‌ها صحبت می‌کنیم.

پیرمرد بلافاصله گفت: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!

پیشنهاد می‌کنیم چند داستان واقعی ارواح را در ادامه این مطلب بخوانید.

زونا در اکتبر ۱۸۹۶ با آهنگر ۳۷ ساله، ادوارد تروت شو، ملاقات کرد. او ۲۳ ساله بود. آن دو تنها چند هفته بعد، با ناراحتی خانم هیستر، ازدواج کردند و به خانه‌ای نزدیک مغازه شوهر نقل مکان کردند.

در مواقعی که هیچ کس داخل خانه نبود، رهگذران اشباح سرگردان را گزارش می‌کردند. لوتز حتی ادعا کرد که همسرش را در بالای تختشان شناور دیده و او نیز در ساعت ۳:۱۵ صبح از خواب بیدار شده بود.

وقتی دختر بچه با عروسک بازی می کرد، براش سوال شد که چرا این عروسک سه انگشت خودشو بالا نگه داشته.

به نظر من اگر این خانم با همسرش ازدواج کرد به دلیل خلأها و جاهای خالی بود که در زندگی‌اش احساس می‌کرد. او می‌خواست این جاهای خالی را با همسرش پر کند و چون این اتفاق نیفتاده بود به مرور خودش هم به خودش شک کرده‌ و احساس کرده ‌بود که احتمالا خودش مشکلی دارد و در نتیجه همه اینها هم شخصیت وابسته‌ای پیدا کرده‌ بود و هم اعتماد به نفسش به شدت پایین آمده‌ بود.

Report this page